دلم خیلی هوای مامان بزرگو کرد😢 یادم‌ افتاد بچگیا وقتی امتحان خرداد تموم میشد و می رفتیم خونه مامان بزرگ که تعطیلات تابستونمو اونجا بگذرونم همین موقع ها که آلوچه های خوشمزه درخت باغ مامان بزرگ سو سو می کردنو ما هم شیطونیامون که همیشه به راه بود با داداشامو پسرخاله هام از درخت بالا می رفتیمو به آلوچه های بیچاره رحم نمی کردیم، البته چیدن بلال و کبابی کردنشون روی زغال سکانس بعدی شیطنتامون بودا😂 مامان بزرگ هیچ اعتراضی هم نمی کرد، همیشه خنده هامون خنده میاورد رو لباش، مامان بزرگ آلوچه هایی رو که رسیده بودن می ریخت تو یه تشت بزرگ میذاشت رو اجاق هیزمی و وقتی که می پخت دلال یا نمک سبز بهش میزد و میداد دستمون که بخوریم، خیییییلی خوشمزه بود، بهش میگفتن خالی خَمَس، یه گیلانی میدونه من چی میگم😉 راستی خالی خَمَسو تو ظرف نمی ریختا برگ درخت انگور یا انجیرو می شست بعد خالی خَمَسو تو اون برگا سرو میکردیم😂 واااااای که چه روزایی بود👌، تا به خودمون اومدیم بزرگ شدیم. مامان بزرگم یادت همیشه تو قلبمون می مونه😢
این خوشمزه رو هم که تو عکس می بینین نتیجه دلتنگیم بود که به یاد کودکیامون ددست کردم.
طرز تهیه این خوشمزه رو تو قسمت دستور پختام مشاهده کنین لطفا.